آغازه
راهـی بی انتها
میان راهی که می رویم، با راهی که خواهیم رفت، همواره فاصله ای است به اندازه وسیع ما. اما هر چه باشد «راه » باید پیموده شود و این پیمودن گاهی آن قدر مهم می شود که آدمی فراموش می کند سختی نیز ممکن است سراغ او بیاید و هر چه در راه می بیند به خود چنین می گوید « این را هم باید می دیدم ، پس دیدم » راه چیزی است و انتهای راه چیزی دیگر اما برخی وقتها خود راه آنچنان بی انتهاست که انتهای راه چیزی نیست جز عین راه. یکی ، دو وبلاگی که منتشر شد، از باز خود آن، به خود آمدیم که :
ما در راهی آمده ایم بی انتها
عسل و هومن(گل پامچال)